تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان انجمن ادبی مولانا سنگان و آدرس anjomanmolana.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
آمد او آنجا و از دور ایستاد
مر عمر را دید و در لرز اوفتاد
فرستاده روم انگاه که حضرت را یافت از فاصله ای دورتر به نظاهره نشست
از هیبت خفته خلیفه لرزی غیر ارادی بر او غالب شد
****************************
هیبتی زان خفته آمد بر رسول
حالتی خوش کرد بر جانش نزول
خوف از ان ارمیده بر او استیلا یافت در عین حال که حالتی ذوق معنایی بر روح او نشسته بود
مسایل السلوک
مولانا به دو مطلب مهم در این بیت اشاره میفرماید که در وادی عرفان جایگاهی عظیم دلرد
هیبت و ترس ناشی از کبریایی بودن مردان الهی در هنگام زیارت ناشی از ذات خدایی بودن انان است
و محبت ناخواسته ای که به هنگام ملاقات حاصل میشود نیز از اثر منزه بودن مقربان است
حتی این مهم بعد مرگ انان در زیارت ارامگاه انان نیز صدق میکند
مولوی نعمت الله مفسر قران حوزه مکی زاهدان در یکی از سخنرانی هایشان به امر اشاره نمودند
که اگر بزرگترین حاکمان دنیا و ثروتمندان جهان و قدرتمندان جسمی انگاه که در مقابل روضه مبارک سید عالم علیه السلام قرار میرند حواسشان باخته میگردد و لرز بر اندامشان می افتد
**********************************
مهر و هیبت هست ضد همدگر
این دو ضد را دید جمع اندر جگر
مطلب مهمی که در این بیت مولانا بدان میپردازد
جمع شدن محبت و خوف از زیارت انسان کامل چیزی عجیبی است
دو متضاد جمع دریک مجموعه
لذا رسول روم در ملاقات جسم خفته حضرت عمر ( رض) این دو حس را در نهاد خویش دریافت
*********************************
گفت با خود من شهان را دیدهام
پیش سلطانان مه و بگزیدهام
او در ضمیر خویش اعتراف نمود که تا حالا متناسب با ماموریت وموقعیت اجتماعی خویش به ملاقات حاکمان و بزرگان زیادی رفته ام
**************************
از شهانم هیبت و ترسی نبود
هیبت این مرد هوشم را ربود
از ملاقات حاکمان هیج خوفی نداشتم ولی عظمت وکبریایی این مرد بر عقل و هوشیاری من تصرف داشته و تمامی فهم و درک من را از بین برده است
******************************
رفتهام در بیشهٔ شیر و پلنگ
روی من زیشان نگردانید رنگ
بسیار در محل زندگی شیران و نهنگان که کنایه از صاحبان قدرت هست گام گذاشته ام اما کوچکترین ترسی از حضور و ملاقات با انان در ضمیر خویش نیافتم
********************************
بس شدستم در مصاف و کارزار
همچو شیر آن دم که باشد کارزار
بسیار به ستیز و مبارزه پرداخته ام و مانند شیر شجاع و دلیر در میدان حاضر شده و هیچگاه مصاف را خالی نکرده ام
***************************************
بس که خوردم بس زدم زخم گران
دل قویتر بودهام از دیگران
از بسیاری ضربات وادی مبارزه جراحتهای فراوانی نصیبم شده است
اما ضمیر و باطنی قوی و با صلابت داشته ام و از همه هم رزمانم دلیرتر بوده ام
*********************************
بیسلاح این مرد خفته بر زمین
من به هفت اندام لرزان چیست این
ولی تعجب اینجاست که این مرد بدون محافظ و هیچگونه وسیله دفاعی در بیابانی تنها انهم خوابیده
ولی اعضا و جوارح من تماما لرزان و هراسان و پریشان است
*******************************
هیبت حقست این از خلق نیست
هیبت این مرد صاحب دلق نیست
اینگونه
هیبتها از جناب خدای قدرتمند و عزیز است این عظمت از جانب مخلوق نیست
و این ترس از انسانی چنین درویشانه خوابیده نمیتواند باشد
**************************************
هر که ترسید از حق او تقوی گزید
ترسد از وی جن و انس و هر که دید
اصلی در دایره هستی حقیقت دلرد که هر کس در هرجایگاه و نژاد و موقعیتی که باشد اگر خداترسی را پیشه سازد
هیبتی از ذات مبارکش بر جن و انس و تمام هستی غالب شود
******************************************
اندرین فکرت به حرمت دست بست
بعد یک ساعت عمر از خواب جست
رسول روم خلیفه را شایسته احترام دید لذا به حرمتش دستها را بست تا اینکه بعد ساعتی ایشان از خواب بیدار شدند
مسایل السلوک
مولانا به مطلب بسیار مهمی در این بیت میپردازد و ان هم نحوی معاشرت و مجالست با صاحبان کمال است
انبیا و اولیا سزاوار احترامتد انان تابع امر خدایند و به مقام یطهرکم تطهیرا رسیده اند و هر انکس که به وادی تطهیر رسد تحیت او لازم و واحب گردد
پیامبر فرمودند
که خداوند در دو جا مستقیم اعلام جنگ نموده است و یکی از ان موقعیتها ازار و بی احترامی به مردان اسمانی است و خداوند در مقابل ان بزرگواران بینهایت غیور است
************************************
کرد خدمت مر عمر را و سلام
گفت پیغامبر سلام آنگه کلام
او کمال ادبی که شایسته اولیای خداست بکار بست و انگاه درودی عرض کرد و سخن خویش را اغاز نمود
مسایل السلوک
اموزه عرفانی این بیت اینست که ضمن بجا اوردن ادب زیارت بززگان معنا ابتدا باید سلام نمود سپس سخن گفت
و خداوند در قران فرمود
و اذا حییتم بتحیه فاحسن متها او رودها....
و حضرت حق با واژه درود انبیا را در قران تحیت مینماید
سلام علی نوح..سلام علی ابراهیم...
************************************
پس علیکش گفت و او را پیش خواند
ایمنش کرد و به پیش خود نشاند
حضرت پاسخ درودش را دادند و او را به حضور خواستند
و از امنیتی که برخوردار هست و اورا در جوار خویش جای دادند
******************************************
لاتخافوا هست نزل خایفان
هست در خور از برای خایف آن
بشارت نترسید از جانب خداوتد در قران موجب نزول رحمت واسایش است و این بشارت از جانب خدا و بزرگان دیانت متناسب با شایستگی و سزاواری شخص هدیه میگردد
مسایل السلوک
خداوند مهربان در قران کریم خطاب به مومنان میفرماید
و لاتخافوا و لاتحزنوا.....
نترسید و اندوهیگین نباشید بلکه بشارت به بهشت و لقای خویش داده است
یا در مدح اولیا فرموده
ان اولیاالله لاخوف علیهم و لاهم یحزنون
هر ایینه دوستان خدا نه ترسی بر انان است و نه اندوهگین باشند
********************************
هر که ترسد مر ورا ایمن کنند
مر دل ترسنده را ساکن کنند
قاعده الهی بر این است که اگر کسی از خدای خویش در اجرای اوامرش بترسد و تقوا اختیار نماید
وی را در وادی ایمن جای دهند
و هر ان دلی که هیبت و ترس الهی در ان باشد به ارامش میرسد
**********************************
آنک خوفش نیست چون گویی مترس
درس چهدهی نیست او محتاج درس
مردان الهی
هر انکس که به وادی ایمن قدم گذاشته نیازی به تعهد امنیت او نیست او در جوار و حریم امن الهی است واینان که خود استاد معنا و دریافت و درک حقیقت هستند نیاز به اموزش ندارند
*********************************
آن دل از جا رفته را دلشاد کرد
خاطر ویرانش را آباد کرد
حضرت عمر در ادامه محبت به رسول او را با نگاه الهی خویش خرسند نمود و خاطر پریشان وگرفتار او را بسوی ابادی معرفت و عشق سوق داد
****************************
بعد از آن گفتش سخنهای دقیق
وز صفات پاک حق نعم الرفیق
ایشان از راز و رمزهای بندگی و عشق در زمین مستعد وجودش کاشتند
از حقیقت صفات پاک حضرت حق که بهترین و والاترین یار است سخنها گفتند
*********************************
وز نوازشهای حق ابدال را
تا بداند او مقام و حال را
از محبت و الطاف الهی خطاب به مقربان و پاکان صحبت نمودند
و به در خصوص فرق بین حال ومقام را توضیح دادند
******************************************
حال چون جلوهست زان زیبا عروس
وین مقام آن خلوت آمد با عروس
مولانا در ادامه به بهانه این مطلب به تفهیم فرق بین حال و مقام می پردازد
حال مانند عروسی است که در شب اول جلوه نمایی کند
اما مقام خلوت کردن با عروس است که ان مقام را فقط داماد کسب میکند
مسایل السلوک
حال شاید به هرکسی دست دهد و ان لحظه ایست اما کشف و شهود فقط مختص مقربان است
**************************************
جلوه بیند شاه و غیر شاه نیز
وقت خلوت نیست جز شاه عزیز
جلوه که نماد حال است برای مقرب و غیر امکان پذیر است اما خلوت گزیدن و به مقام یختص برحمته من یشا رسیدن فقط برای کاملین و برگزیدگان امکان پذیر است
*************************************
جلوه کرده خاص و عامان را عروس
خلوت اندر شاه باشد با عروس
جلوه نمایی برای عوام و خاصان صورت پذیرد اما ورود به حریم و معراج نمودن فقط برای شاهان وحاکمان معنا است
بقول خواحه شیراز
پادشاهان مرقع پوش بی تخت وکلاه
کافسر شاهی ز شاهان جهان بربوده اند
***********************************
هست بسیار اهل حال از صوفیان
نادرست اهل مقام اندر میان
در میان درویشان و اهل طریق اکثرا اهل جلوه و ذوق و وحد هستند
اما بسیار اندکند صاحبان مقام
و قلیل من عبادی الشکور
**********************************************
از منازلهای جانش یاد داد
وز سفرهای روانش یاد داد
حضرت به رسول رومی از وادیهای روح تعالی یافته را به او اموخت و از سیری که جانها از عالم لاهوت تا ناسوت داشته اند
***************************************
وز زمانی کز زمان خالی بدست
وزمقام قدس که اجلالی بده ست
او را از زمان بی زمانی اگاه نمود و از مقام قدس الهی که درای جلال و جبروت است مطلع نمود
*********************************
وز هوایی کاندرو سیمرغ روح
پیش ازاین دیده ست پرواز فتوح
و از هوایی که سیمرغ جانها پیش از نزول به عالم ماده سیر و گشایش داشته است
******************************************
هر یکی پروازش از آفاق بیش
وز امید و نهمت مشتاق بیش
اوج گرفتن در عالم معنا بینهایت است از سیر ارزوها و حرصها نیز قراتر است
**********************************
چون عمر اغیاررو را یار یافت
جان او را طالب اسرار یافت
چون حضرت عمر با تصرف معنایی خویش رسول غیر را یار معنایی یافت و روح و جان او را مستعد دریافت رازهای الهی دانست در زمین جان او تخم حقیقت کاشت
مسایل السلوک
اولیا متفاوت از متخصص ظاهر معنویت است پژوهشگران دینی به نظریات دلبسته اند
اما عرفا عالمان واقعی درون و سیرت هستند انان با اولین ملاقات متوجه ضمیر فرد برای دریافت حقایق میشوند
انان اسرار متناسب با قابلیت شخص تعلیم میدهند
*******************************************
شیخ کامل بود و طالب مشتهی
مرد چابک بود و مرکب درگهی
خلیفه مسلمین استادی کامل بود و رسول رومی مریدی صادق .
عمر اشنا به اسمان بود فرستاده قیصر پر اشتها در دریافت معنویت
عمر استاد چالاک و تیز بود و رسول رومی مرکبی تسلیم شده
مسایل السلوک
در عرفان نقش طالب و مطلوب شرط اساسی است
عرفا باران حقیقتند و مریدان زمینی مستعد کاشت.
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شوره زلر خس
**************************************
دید آن مرشد که او ارشاد داشت
تخم پاک اندر زمین پاک کاشت
مرشد گرانقدر سیدنا عنر خطاب دریافت که فرستاده قیصر قابلیت هدایت شدن را داراست
لذا بذر پاک معنا را در زمین باطن او کاشت
نظرات شما عزیزان:
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 55
بازدید ماه : 272
بازدید کل : 14063
تعداد مطالب : 125
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |
